4 27 0 نظر
جام ورزشی، «اولین نفری که ماجرای تبانی را در لیگ یک رو کرد من بودم. پس از افشاگری من دستهای آلوده رو شد. این تیم آن تیم را لو داد و آن مدیر مدیر دیگر. بعد کار به مربیان و بازیکنان تیمها رسید. همه همدیگر را لو دادند چون با آن حرفهایی که به علیپور زده بودم ناپاکیها رو شده بود. خود یاسوجیها سوتی داده بودند. من هم رفتم همه داستان را کف دست علیپور گذاشتم. آنها میخواستند ما را بخرند. شب قبل از بازی هم تماس گرفته بودند. حالا نمیگویم چه کسی چون بعد از اینکه از کارش برکنار شد خودش را لو داد. اسم نیاورم بهتر است. آقایان مدام زنگ میزدند و التماس میکردند که ما بازی را وا بدهیم. آن هم به کی، به علی سامره! نمیدانم چه فکری کردند که با من تماس گرفتند. خجالت هم نمیکشیدند. انگار من را نمیشناختند. بعد آبروی خودشان هم رفت. تازه میخواستند زیر کاری هم که کردهاند بزنند اما خدا را شکر دست همه آلودهها رو شد. باور کنید دیدن این فضا خیلی من را آزار میدهد.» علی سامره پس از مدتها سفره دلش را باز میکند. او این بار با توپ پر آمده است. با انبوهی از حرفهای نزده. با همان صراحت ادامه میدهد: «از دست کمیته انضباطی هم ناراحتم. الان به قول خودشان حکم دادهاند. چه حکمی هم هست! واقعا دستشان درد نکند، زحمت کشیدند! فکر میکنند حالا فوتبال را به اصطلاح خودشان پاک کردهاند اما کدام پاکی؟! آقایان دوباره تحت تاثیر سفارشهای این و آن قرار گرفتهاند. طبق قانون تیم شهرداری تبریز باید به دو دسته پایینتر میرفت یا اساسا امتیازش لغو میشد اما این کار را نکردند و آنها را در لیگ یک نگه داشتند چون دوباره آقایان تماس گرفتهاند و به کمیته انضباطی سفارش کردهاند. این حکم تبانی است و به نظر من کمیته انضباطی تبانی کرده است و باید بیاید و پاسخگو باشد، منظورم شخص حسنزاده نیست بلکه کل فدراسیون در این مورد زیر سوال است.»
حرفهای سامره تند و بیپروا است. از عاقبتش نمیترسد؟ قدری مکث میکند و محکم و استوارتر از قبل میگوید: «میخواهند چه کارم کنند؟ میخواهند محرومم کنند؟ بگذار بکنند. میخواهند از فوتبال بیرونم کنند؟ بگذار بکنند. اصلا شاید بخواهند من را اعدام کنند که بازهم اشکال ندارد، بکنند اما یک نفر باید جلوی این کمیته انضباطی بایستد. چرا آقایان سرشان را مثل کبک داخل برف کردهاند و فکر میکنند هیچ کس آنها را نمیبیند؟ به خدا دلم به حال آینده این فوتبال و جوانهایی که به فوتبال دل خوش کردهاند میسوزد. اینها اصل و نسب تیم شهرداری را محروم کردند اما به نظر من باید شهرداری به دو دسته پایینتر میرفت. مثل یونتوس ایتالیا. یا امتیازش لغو میشد. نمیدانم چرا محکم برخورد نکردهاند. الان رسانهها به به و چه چه میکنند و کلی پشت این احکام در آمدهاند اما مطمئن باشید اینهایی که محروم شدهاند به زودی به فوتبال بر میگردند. آقای مربی که هرکاری خواسته در این فوتبال کرده شش ماه دیگر برمی گردد! میدانید چه جوری؟ الان حرف نمیزنند و ساکت هستند اما از یک ماه دیگر لابی کردنشان با کمیته انضباطی و این طرف و آن طرف شروع میشود. حکم را میبرند استیناف آنجا چند ماهی کم میکنند و بعد که آبها از آسیاب افتاد دوباره محرومیت را کم میکنند و بعد میبینیم ای وای هنوز شش ماه نگذشته آقایان دوباره به فوتبال بازگشتهاند. اینها درد این فوتبال است. حرف من این است که اگر خود کمیته انضباطی تخلف میکند چه کسی باید یقهاش را بگیرد؟!»
دلت خیلی از این فوتبال پر است...
پایههای فوتبال ما شل شده است. هیچ کس فکر فوتبال نیست. همه آمدهاند که یک پولی این وسط کاسب بشوند و هیچ کس به نفس ورزش فکر نمیکند. من دلم به حال جوانهایی میسوزد که با هزار امید و آرزو به فوتبال میآیند. آنهایی که استعداد دارند اما مگر در این فضا میشود رشد کرد؟ مگر با این مربیانی که صلاحیت کارکردن در فوتبال ایران را ندارند میتوان به آینده امیدوار بود؟ فوتبال ماهیت اصلیاش را در ایران از دست داده و متاسفانه میبینید که با وجود ثابت شدن احکام با اغماض صادر میشود.
روزی که از تیم مس رفسنجان به فجر رفتی و یک بازیکن جوان بودی هم این حس نسبت به فوتبال ایران در تو وجود داشت؟ آنجا حس نمیکردی که مثلا منصور پورحیدری
که سرمربی تیم فجر بود تو را در لیست نگذارد؟
اگر این کار را هم میکرد من دلم نمیسوخت چون بازیکنان بزرگی در آن تیم بودند. تازه فجر آن زمان یک تیم 50 درصدی در فوتبال ایران بود. آن موقعها یادم هست که برومند، فکری، مهابادی و خیلی از بزرگان دیگر در فجر بازی میکردند. فجرتیمی بود که هرگز با لابی بسته نمیشد و شخصیت منصور پورحیدری هم برای همه مشخص بود. آن زمان اصلا چنین فضایی در فوتبال ایران وجود نداشت. همین اسامی که نام بردم آن روزها جزو بهترینها بودند. یک مربی هیچ وقت به خودش اجازه نمیداد لابی کند و بازیکنی هم که میفهمید از بقیه کمتر است باور کنید ساکش را جمع میکرد و میرفت اما الان داستان کاملا عوض شده. مربی ناکام سال بعد تیم بهتری دارد و بازیکن ناکام هم به تیم بهتری منتقل میشود. همه چیز پشت پرده مشخص میشود. انگار یک عده آمدهاند فقط از این فوتبال ببرند و هیچ مرجعی هم نیست که به آن رسیدگی کند.
نگران نیستی با این حرفهایی که علیه کمیته انضباطی زدی محرومت کنند؟
نه نگران نیستم، چرا باید نگران باشم؟ حرف حق را باید زد. من نگرانم که به زودی همه آنهایی که با کارهای خلاف در این فوتبال ماندهاند چند روز دیگر برگردند. آخر چطور میشود به بازیکنی که پول میگیرد علیه تیم خودش بازی کند دوباره اعتماد کرد؟ طرف سالها است اسمش در این فوتبال بد در رفته و همه سوابقش را میدانند اما هرسال مربیگری میکند. یا آن بازیکن و یا آن مدیری که فقط با لابی پست دارد. اینها باید از صحنه ورزش محو بشوند. باید کلا از فوتبال کنار گذاشته شوند. فوتبال ما این طوری پاک میشود نه با این احکامی که صادر شده و به یک مو هم بند نیست. یک نفر باید این حرفها بزند و من هم هیچ واهمهای از گفتن این حرفها ندارم.
ماجرای ورود تو به فوتبال چه بود. از خودت بگو، اینکه چطور شد فوتبالیست شدی و نامی برای خودت دست و پا کردی. تو از لابی و این جور چیزها استفاده نکردی؟
نه، من هرچه داشتم بر اساس تواناییهایم بود. حالا شاید یک نسبت فامیلی با ناصر ابراهیمی داشتم اما هرچه به دست آوردم بر اساس داشتههای خودم بود. سال 72 تا 75 در کرمان فوتبال بازی میکردم. درهمین تیم مس رفسنجان بودم. آنقدر خوب کار کرده بودم که نمیگذاشتند من از تیم بروم. اصولا آن موقع هر کسی حقش بود میآمد و مربیان هم اصلا دنبال باند و باند بازی نبودند. هیچ مدیری هم بازیکن بیخودی به مربی سفارش نمیکرد. ما آن سالها مدام در استان اول میشدیم اما تیم مان زور بالاتر آمدن نداشت. 3 سال در رفسنجان فوتبال بازی کردم و بعد با ناصرابراهیمی تماس گرفتم و گفتم میخواهم برای ادامه فوتبال به تهران بیایم. ایشان هم گفت تهران نه. البته یادم هست سرباز هم بودم که ناصرخان فجر را پیشنهاد کرد. من هم رفتم فجر. تیم خوبی بود. آن روزها پورحیدری و مظلومی سرمربیشان بودند که جا دارد از آنها بابت زحماتی که برایم کشیدند تشکر کنم. روز اول وقتی هیبت بازیکنان فجر را دیدم گفتم خدایا خودت رحم کن اما یک چیزی ته قلبم میگفت تو اگر خوب کار کنی پورحیدری اسمت را در لیست قرار میدهد. پورحیدری یک مربی پاک بود و در همان تمرین اول من را پسندید. آنها میدانستند من در رفسنجان خوب گل زدم اما با این حال تستم کردند. در نهایت بازیکن فجر شدم آن هم بدون لابی و این حرفها.
مثل خیلی از استقلالیهای دیگر، فجر سکوی پرتابت به استقلال شد. با سفارش که بازیکن استقلال نشدی؟
نه، هیچ سفارشی درکار نبود. دیگر پورحیدری من را میشناخت، من هم عملکرد خوبی داشتم. فتحا...زاده هم آن زمان دنبال خوبهای لیگ بود برای همین دست روی من گذاشتند و من شدم بازیکن استقلال اما همیشه فجر را در خاطرم دارم. آنجا باعث پرش من شد. فکر میکنم یکی از دلایلی که باعث شد از فجر بازیکن زیاد به فوتبال ایران معرفی بشود همین فضای سالم بود.
و در اولین تمرینی که با استقلال داشتی حتما آنجا هم گفتی خدایا رحم کن!
واقعا با آن بازیکنانی که جلویم قرار گرفته بودند باید هم رحم میکرد. ما بهترین تیم آن روزهای ایران بودیم. در هر پست فکر میکنم 2، 3 بازیکن خوب حضور داشتند. نمیدانم از چه کسانی نام ببرم. برومند، فکری، بختیاری زاده، هاشمی نسب، طباطبایی، مومن زاده، لطیفی، علی منصور و فرهاد که البته مجیدی چند بازی کرد و به راپید رفت.
اما تو در همان بازی اول برای استقلال هت تریک کردی. باورش سخت بود که یک بازیکن گمنام به استقلال بیاید و در همان بازی اول 3 گل بزند.
خودم هم باورم نمیشد که هت تریک کردم. بعد از گل سوم بدنم سرد شده بود و احساس میکردم دارم گیج میزنم اما یک پاس گل دیگر هم دادم! آن همه جمعیت سامره، سامره میکرد. حسی داشتم که هیچ وقت دیگر آن را تجربه نکردم. همان فصل آقای گل لیگ هم شدم.
کلا غیر قابل پیش بینی بودی. بازی اول هت تریک کردی و در همان فصل آقای گل شدی، بعد هم که رفتی پروجا. آن هم در 22 سالگی.
بله، من 22 سالم بود که به پروجا رفتم. الان که به گذشته فکر میکنم اصلا پشیمان نیستم که در آن سن چنین تصمیمی گرفتم. اگر باز هم به همان دوران برگردم بازهم به پروجا میروم و اصلا از شرایطی که برایم پیش میآید نمیترسم اما اصولا موفقیت مهاجمان در لیگ ایتالیا بسیار دشوار است. تیمهای ایتالیایی به خاطر خصوصیتهای فیزیکی بازیکنان شان خوب دفاع میکنند برای همین گل زدن برای مهاجمان سخت میشد. به من زیاد بازی داده نمیشد و گاهی اگر بازی میکردم تیم از حریف عقب بود. برای مثال همان بازی مقابل لاتزیو که ما 3-صفر عقب بودیم. بعد که یک بازیکن ایتالیایی جای من آمد و هر وقت بازی میکرد گل میزد که این کار من را سخت کرد.
چرا در فوتبال ایتالیا دوام نیاوردی و دوباره به استقلال برگشتی؟
مقصرش خودم بودم. آنطوری که باید تلاش نکردم. کمی هم مایوس شده بودم چون اصولا ما ایرانیها عاطفی هستیم. جوانی هم بود و اینکه شاید به خوبی راهنمایی نشدم. در کل تجربه خوبی بود هرچند که با موفقیت همراه نشد. بله، به استقلال برگشتم البته یکی دو تیم دسته دوم ایتالیا هم من را میخواستند اما دوباره فوتبالم در استقلال شکل گرفت و بعد دوباره ترانسفر شدم. این بار به امارات رفتم که فکر میکنم کارنامهای از خودم بر جا گذاشتم که هیچ بازیکن ایرانی ندارد. من تنها ایرانی هستم که خارج از لیگ ایران آقای گل شده است. این یک رکورد است که هیچ وقت خوب دیده نشد اما خودم که میدانم!
در همان زمان که دوباره به لیگ ایران برگشتی پرسپولیسیها خیلی دوست داشتند تو را بخرند. پول خوبی هم پیشنهاد شد اما تو نرفتی. آن روزها از این انتقالهای پر سر و صدا زیاد در فوتبال ایران میشد. نمونهاش همین مهدی هاشمی نسب.
الان که این جابجاییها را مرور میکنیم میبینیم که هیچ بازیکنی بعد از رفتن از استقلال به پرسپولیس یا بالعکس موفق نبوده. آن زمان هم که من دنبال پول نبودم اما بودند بازیکنان بزرگی که برای پول این کار را میکردند. البته آنها خیلی بزرگ بودند اما الان برخی بازیکنان هستند که هنوز جوهر قراردادشان با استقلال یا پرسپولیس خشک نشده میگویند از تیم رقیب پیشنهاد دارند! دیگر کمی لوث شده این انتقالها اما همانطور که میدانید من آن زمان از پرسپولیس پیشنهاد داشتم اما چون دنبال پول نبودم و نمیخواستم به قول معروف در فصل نقل و انتقالات بترکانم به این تیم نرفتم. از طرفی خب، احساس قلبیام به هواداران هم بود.
شاید به خاطر لقبی که به تو دادند و هنوز در ورزشگاه آزادی میبینیم که میگویند: «علی 30 ثانیه!» این شعارها تو را در رودربایستی قرار داده بود؟!
خب، اگر اسمش را رودبایستی هم بگذاریم خوب است. من هواداران استقلال را دوست داشتم و نمیخواستم توی ذوقشان بزنم. با آنها اخت شده بودم و درست نبود یکدفعه به پرسپولیس بروم. برای همین همیشه در استقلال بازی کردم اما درباره آن گل بگویم که کمی هم شانسی بود. در دربیها اگر خوب دقت کنید 10، 15 دقیقه اول بازی معمولا توپ کمتر روی زمین است. بازیکنان سعی میکنند بیشتر دفع توپ کنند تا به فضا مسلط بشوند اما حوالی دقیقه 30 بود که فرزاد مجیدی همینطور زیر توپ زد و اصلا فکر نمیکرد زیر پایم بیاید اما یحیی گل محمدی که آن روزها دفاع وسط پرسپولیس بود نتوانست توپ را کنترل کند و من توپ را گرفتم و بردم گل زدم. بعد شدم علی 30 ثانیه!البته به 30 ثانیه هم نرسیده بود.
به گذشته که فکر میکنی افسوس نمیخوری؟
خیلیها فکر میکنند من افسوس گذشته را میخورم یا میشنوم که میگویند علی به حقش در این فوتبال نرسید اما من اصلا اینطور فکر نمیکنم. سرنوشت من همین بود و هیچ وقت از گذشته افسوس نخوردم. هر وقت به گذشته فکر میکنم از تمام کارهایی که در فوتبال کردم حتی اگر اشتباه هم بوده یا از سر جوانی لذت میبرم. من از این فوتبال حقیقتا لذت بردم. البته نه از اتفاقاتی که الان در فوتبال میافتد و به شدت آزارم میدهد.
اما آن زمان که برای تیم ملی بازی میکردی گفته میشد که حقت را نمیدهند. به ماجرای خودت و تیم ملی هم که فکر میکنی باز هم لذت میبری؟
شاید به من درست بها داده نشد یا زیاد تحویلم نگرفتند اما باز هم لذت میبرم. یادم میآید در یکی از بازیهای دوستانه تیم ملی با یک تیم آفریقایی تعداد گلهای مان به عدد 18 رسیده بود آن زمان سرمربی تیم ملی بلاژ بود اما در آن بازی هم به اندازه کافی به من میدان نداد. دقیقه 90 بود که تازه گفت بلند شو برو داخل زمین. میگفت باید 2 گل بزنی و بازی را 20 - صفر ببریم! من هم گفتم مگر در این دقایق اصلا توپ به من میرسد که بخواهم گل بزنم؟! در آن بازی اصلا توپ به من نرسید و بعد از آن فهمیدم که جایی بین بازیکنان اصلی تیم ملی ندارم. البته دلخوری از بلاژ ندارم. اگر از من بپرسید که مقصر دور ماندنم از ترکیب تیم ملی کیست بازهم میگویم خودم و هیچ کس را مقصر نمیدانم.
الان وقتی به تیم ملی نگاه میکنی به خصوص وضعیتی که در مرحله مقدماتی جام جهانی داریم نقطه امیدوار کنندهای میبینی؟
ما بازیکنان خوبی داریم و فضا هم نسبت به قبل کمی تغییر کرده. تیم کمی شادابتر شده اما حقیقت این است که وقتی پایههای این فوتبال را سست چیدهایم و در سالهای گذشته لابی بازی به اوجش رسیده دیگر نمیتوانیم امیدی به آینده فوتبال مان داشته باشیم. سرمنشاء ناکامی تیم ملی همین وضعیت حاکم بر باشگاههای ما است. وقتی مدیرعامل یک باشگاه ثبات ندارد و همیشه در معرض لابی کردنهای این و آن قرار گرفته برای بازیکنان چه آرامشی باقی میماند؟ حتی بازیکنان فوتبال هم یکدیگر را تهدید میکنند و از این میترسند که یک لابی، جایگاه شان را در تیم شان سست کند! امروز اگر تیم ملی ما امید کمی برای صعود به جام جهانی دارد به خاطر همین پایههای سست فوتبال مان است. مطمئن باشید که همه چیز به هم ربط دارد. بازیکنان تیم ملی هم وقتی فضای نامطلوب حاکم بر فوتبال را میبینند نمیتوانند در تیم ملی کارآیی لازم را داشته باشند. ما خشت این فوتبال را در سالهای گذشته درست روی هم نچیدهایم. خیانت بیداد میکند، لابیها و پشت پردهها همه سیاستگذاریهای فوتبال را مشخص میکند و این وسط ما دنبال نتیجه گرفتن تیم ملی هستیم که قطعا سخت میشود.
از جانمایه کلامت میتوان فهمید که چندان به آینده تیم ملی و فوتبال ایران امیدوار نیستی.
امیدوارم که تیم ملی به جام جهانی برود و حرفهای من درست نباشد چون در کشور ما فوتبال برای قشر وسیعی از طبقه کم درآمد جامعه تنها دلخوشی است. مگر چند درصد از مردم کشورمان وضعیت معیشتی خوبی دارند که بتوانند با چیزهای دیگر خودشان را سرگرم کنند؟ فوتبال مال طبقه کم درآمد است و همانطور که میبینید همه فوتبالیستها از پایین شهر بیرون میآیند من هم دوست دارم این دلخوشی حفظ شود تا مردم خوشحال باشند. همانطور که گفتم کمی نسبت به قبل شادابی بیشتری در تیم ملی ایجاد شده است و امیدوارم تیم ملی به نتایج دلخواه مردم دست یابد اما در این شرایطی که میبینیم و این همه لابی و زد و بند، فوتبال ما چطور میتواند رشد کند؟
با این شرایط حتما خودت هم به آیندهات چندان امیدوار نیستی. به هر حال روزی علی سامره وارد چرخه مربیان شاغل در فوتبال ایران خواهد شد.
خب، سخت است اما من خیلی به خودم امیدوارم و سعی میکنم همانطور که در دوران جوانی خودم را به فوتبال ثابت کردم در مربیگری هم این کار را بکنم. حقیقت این است که به شدت به مربیگری فکر میکنم. خودم را از همین حالا جایی میبینم که دست قلعه نویی است! شاید 5 سال دیگر من را روی نیمکت استقلال دیدید.
امیر قلعه نویی مربی بزرگی است که به نظر میرسد حالا حالا در استقلال بیرقیب است، شاید از جانب همبازیهای قبلی ات هم تهدید بشوی. حتما هستند کسانی که مثل تو دوست داشته باشند یک روز سرمربی استقلال بشوند.
همانطور که گفتید امیر قلعه نویی مربی بزرگی است و این فصل هم دوباره استقلال را قهرمان کرد. امیر را خیلی قبول دارم. یکی از دلایلی که موفق شده همین رک گوییهایش است . او با کسی تعارف ندارد. در استقلال این فصل امیر نشان داد تا چه اندازه لم کار کردن در استقلال دستش آمده است اما من هم برای خودم برنامههایی دارم و فکر میکنم قلعه نویی دیگر به تیم ملی برود و جا برای ما جوان ترها باز بشود. حس من میگوید قلعه نویی دیگر انگیزهای برای جام گرفتن در داخل ندارد. یا سرمربی تیم ملی میشود یا در یک تیمی خارجی مربیگری خواهد کرد.
مدیریت علی فتحا... زاده تا چه اندازه در قهرمانی استقلال نقش داشت؟
شما نگاه کنید این استقلال در فصل نقل و انتقالات تمام مهرههای خوبش را حفظ کرد و بهترین بازیکنان را هم خرید. این تیم از سال گذشته هم بهتر بسته شد که این اهمیت کار فتحا... زاده را نشان میدهد. او خیلی نقش داشت اما باید قلعه نویی و بازیکنان را هم در موفقیت استقلال سهیم بدانیم اما وقتی به فتحا... زاده فکر میکنم باز هم یاد این بی ثباتیهای مدیریتی میافتم. باور کنید الان خیلیها برای اینکه جای فتحا... زاده را بگیرند لابیهای شان را شروع کردهاند چون در این فوتبال همه چیز از پشت پرده مشخص میشود و متاسفانه بعضیها که هیچ تخصصی در فوتبال ندارند راهش را خوب یاد گرفتهاند که چطور وارد این فوتبال بشوند و از آن ببرند!
اصلا محافظه کار نیستی فکر نمیکنی این حرفهایی که میزنی برایت درد سر ساز بشود.
یک بار هم پرسیدید گفتم نه. اصلا چه اهمیتی دارد؟! بگذارید هر اتفاقی میخواهد بیفتد. حرف حق را باید زد. عدهای در کمیته انضباطی هر کاری میخواهند میکنند، منظورم آقای حسن زاده نیست. یک سوال دیگر از شما بپرسم. چرا 90 درصد از بازیکنان فوتبال ایران از باشگاهها طلب دارند و هیچ حکمی صادر نمیشود؟ میخواهم چیزی نگویم نمیگذارید. بروید خودتان تحقیق کنید و ببینید چند پرونده مربوط به شکایت بازیکنان از باشگاهها در کمیته انضباطی دارد خاک میخورد. اصلا مگر توجهی میشود. باور کنید اگر همینها در کمیته انضباطی ایتالیا فعالیت میکردند آن تیم را به دستههای پایینتر نمیانداختند و آنجا هم قانون را زیر پا میگذاشتند! مطمئن باشید من زیر هیچ کدام از این حرفها نمیزنم. با همین رک گویی و همین دیدگاهی که دارم وارد مربیگری هم میشوم. همیشه حرفم را میزنم تا آقایان بدانند که یک نفر هست که اشکالات شان را بگوید.
در رشد فساد در فوتبال ظاهرا مدیران را بیش از همه مقصر میدانی.
ببینید کسی که آن بالا نشسته و دارد همه اتفاقات را رصد میکند ابتدا نباید اجازه بدهد که این اتفاقات رخ دهد. آنهایی که مدعی اخلاق مداری هستند و خودشان را در همه امور پاک میدانند باید حواس شان را بیشتر جمع کنند تا فوتبال به این روز نیفتد. فوتبال ورزش مهمی است که حتی رهبر معظم انقلاب و رییس جمهور کشورمان نیز به آن توجه دارند. پس باید به خوبی از این ورزش محافظت کنیم. با این وضع چیزی به پایان عمر فوتبال ما باقی نمانده و باید یک جایی جلوی پیشرفت این غده سرطانی گرفته بشود.
شاید از برخورد شدید با فوتبالیها میترسند، شاید فکر میکنند اگر محکم برخورد کنند و برای هر تخلفی حکم صادر کنند این فوتبال از بین برود؟
مطمئن باشید از بین نمیرود. همین حالا 90 درصد از مربیانی که در فوتبال ایران شاغل هستند صلاحیت کار کردن ندارند. این فوتبال سیستم ندارد. چه اشکالی دارد از آدمهای سالم استفاده کنند. این همه فوتبالیست سالم بازنشسته و بیکار داریم که هیچ کس کمترین توجهی به آنها نمیکند. بروند و آنها را بیاورند. بخواهم اسم ببرم یک تومار میشود. آنها نمیخواهند محکم برخورد کنند وگرنه در عرض 2 سال همه چیز مثل روز اول پاک میشود.
خارج از مصاحبه
خانواده:
ما 7 تا خواهر و برادر هستیم. محمد و حسین هم برادر هایم هستند. آنها هم فوتبالیست بودند اما مثل من حرفهای نشدند. ازدواج کردم و یک پسر 10 ساله به نام دانیال دارم. پسرم خیلی هم فوتبالی است. قسمت باشد پسرم هم فوتبالیست میشود اما خودم دوست دارم بیشتر به درسش برسد و بعد فوتبال.
محل زندگی:
همیشه دلم پیش رفسنجانیها است. آنجا شهر آبا و اجدادی من است و خیلی دوستش دارم. هر وقت به آنجا میروم حس خوبی میگیرم. از دوستانم، از خانوادهام و جای جای شهرم. پدر و مادرم که دیگر جای خود دارند. دست شان را هم میبوسم. اما سالها است که دیگر در تهران زندگی میکنم.
بهترین دوست:
کچل خان! (بعد میخندد) میدانید کچل خان کیست؟ علی منصور را میگویم. همان علیرضا منصوریان خودمان. بیشتر با او در تماس هستم. دوست دارم برایش یک کلاه گیس درست و حسابی بگیرم تا از این وضعیت خلاص شود. حالا برایش کلی برنامه دارم... اما علی برای من خیلی شخصیت محترمی است.
بهترین مربی:
نمی توانم اسم شخص خاصی را ببرم. از همه مربیانم چیزهای زیادی یاد گرفتم. نمیدانم از پورحیدری یاد کنم یا مظلومی و دیگران اما همهشان برایم قابل احترام بودند. هرکدام از مربیانم در شکل گیری شخصیت من تاثیر گذار بودند. جا دارد از تک تک مربیانی که برایم زحمت کشیدند تشکر کنم.
هواداران:
من، مربیان و مدیران میآییم و میرویم اما این هواداران هستند که میمانند. آنها عاشقان واقعی استقلال هستند. همه ما به نوعی از کنار استقلال به نان و نوایی میرسیم اما این هوادار تنها با بردهای ما عشق میکند و هیچ منفعت مالی ندارد. دست تکتکشان را میبوسم. خیلی دوست داشتم در استقلال با فوتبال خداحافظی کنم اما...
تولیدی پوشاک ورزشی آراداسپرت...
ما را در سایت تولیدی پوشاک ورزشی آراداسپرت دنبال می کنید
برچسب : پیراهن وشورت ,اخبارورزشی,خبرلحظه به لحظه فوتبال,خبرورزشی,اسپورت,تولیدی پوشاک ورزشی,تولیدی لوازم ورزشی,تولیدی پیراهن وشورت ورزشی, تولید کننده انواع لباس های ورزشی ,علی دایی, نویسنده : علیرضارضائی تاش شبستری aradsportgroup بازدید : 466 تاريخ : جمعه 27 ارديبهشت 1392 ساعت: 22:24